همیشه مناطق دیدنی بکر و زیبا و یا اماکن رمانتیک ایران و جهان را به شما پیشنهاد کردیم تا سفر کنید و با دوستان و خانواده اوقاتی خوش را سپری نمایید، اما امروز می خواهیم کمی تنوع به خرج دهیم. مقصدی را معرفی می کنیم که باید همراهانی شجاع را با خود ببرید، جایی کاملا مرموز با چاشنی رعب و وحشت. مقصدمان یکی از محبوب ترین مکان ها برای تجربه گردشگری سیاه است. به مکانی رمز آلود و مرگ آور در آمریکا می رویم که نامش مرداب مانچاک است.
مردابی که صدها تن در آن و محله های اطرافش به قتل رسیده اند. آواهای رمز آلود و غریب هنوز هم از این مرداب به گوش می رسد. حتی از گام برداشتن بر روی زمین سفت اطراف مرداب هم خواهید ترسید. زمانی که تکه شاخه های درختان به آرامی زیر پایتان می شکنند و صدا می دهند، از جا خواهید پرید. حال تصور کنید وقتی اطراف این مرداب دلهره آور و بد سیرت این قدر هولناک است، داخل مرداب مانچاک که پر از تمساح، جنازه و داستان های وحشتناک است چه می گذرد.
مرداب مانچاک
مردابها به خودی خود، مکانهای ترسناک و راز آلودی هستند. اما مرداب مانچاک تفاوت بسیار زیادی با سایر مردابها دارد. مرداب مانچاک كه در لوزیانا قرار گرفته به مرداب ارواح نیز شناخته شده است. درختانی كه در آب ریشه دواندهاند و در مرداب استوار شدهاند به همراه رشتههای خزه كه از درختان آویزان هستند، محوطهای سرشار از ترس و وحشت را به نمایش میگذارند. گردشگران و مسافرانی كه برای هیجان و شگفتیهای ترس آور به این مرداب میروند، سوار كشتیهایی میشوند كه با نور مشعل راه خود را روشن میكنند و از مسیرهای ترسناک با درختان سرو سر به فلک كشیده میگذرند.
این مرداب تمامی شرایط مورد نیاز برای راز آلود و وهم انگیز بودن را از مه غلیظ تا صداهایی نامفهوم و ترسناک، در خود جای داده است. داستانها و روایات حاکی از این است که این مرداب به هیچ یک از میهمانان خود که قدم در آن نهادهاند، اجازه خروج نداده است. اما این افسانهها مانع از سرازیر شدن گردشگران به لوئیزیانا نشده است. این مرداب یكی از ترسناکترین مكانهای طبیعی گردشگری جهان است كه سالانه شمار بسیاری از گردشگران و مسافران را به سوی خود میكشاند. افسانههای زیادی در مورد مرگها و اتفاقاتی که در این مرداب افتاده وجود دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد.
شرایط گیاهی و جانوری مرداب
یکی از شگفتی های این مرداب که باعث جذب گردشگران می شود پوشش گیاهی و جانوری حاکم در آن است. وضعیت گیاهی و جانوری مرداب نیز به نوبه خود بسیار ترسناک است. آب درون این مرداب راکد و با جلبک های سطح رویین آن پوشیده شده است به حالتی که گویی بر سطحی خشک قدم می گذارید. اگر مه غلیظ در مرداب به شما اجازه دهد که اطرافتان را ببینید، خواهید دید که دور تا دورتان با درختانی بلند پوشیده شده است و ساکت و آرام در حال تماشای شما هستند.
از نظر جانوری، این مرداب تقریبا تمامی موجودات را در خود جای داده است. در این مرداب از پشههای کوچک گرفته تا مارها و تمساحهای آمریکایی را می توانید ببینید. اگر راهی لوئیزیانا شدهاید و میخواهید سری به این مرداب بزنید، حتما به تابلوها توجه کرده و جوانب احتیاط را رعایت کنید. در میان این مرداب و درختان بلند قامتش کلبه هایی وجود دارند که با علامتی خاص متروکه بودن یا پر بودن آن ها از سکنه مشخص شده است.
افسانه جولیا براون
حال اگر قصد سفر به این مرداب را کرده اید بهتر است داستان جولیا براون را بشنوید. از ترسناک ترین و وهم انگیز ترین افسانه های مربوط به مرداب مانچاک داستان جولیا براون است. یکی از افسانه های مرداب مانچاک، از پرنسسی با نام جولی می گوید که در اوقات فراغتش به این مرداب می آمد، قدم می زد و با خود خلوت می کرد. او در کنار مرداب آوازهای مرموزی می خواند، جست و خیز می کرد و شبح وار در سکوت این مرداب می گشت. برخی به او ملکه وودو نیز می گویند و برخی دیگر شبح سفید. اما آن چه که مشخص است و بیشتر تکرار شده وجود دختری آواز خوان در اطراف مانچاک می باشد.
مردم روستاهای اطراف او را دوست نداشتند. فکر می کردند دمدمی مزاج و تند خو است. جولی شخصیت دوست داشتنی و محبوبی میان مردم نبود. اما نکته ای جالب درباره ملکه وودو وجود داشت. او هر چه پیش بینی می کرد درست از آب در می آمد. بعد از گذشت مدت زمانی کوتاه اتفاق می افتاد. زمان می گذشت و اهالی ده تنفرشان نسبت به جولی زیاد و زیادتر می شد. به مرور و کم کم او دیگر شور و حال گذشته را نداشت. غمگین و غمگین تر می شد. او در گذشته راهبه بود اما نسبت به دیگر راهبه های منطقه اصلا هم ترسناک نبود و نمی دانست چرا اهالی ده از او می ترسند و برخورد خوبی ندارند.
نفرین جولی
روزی جولی کاسه صبرش لبریز شد. او از دست همه خسته بود. از ستم هایی که می دید سخت آشفته بود. او در کنار مرداب مانچاک ایستاد. همهی اهالی روستاهای اطراف را نفرین و پیش بینی کرد که به زودی خود و همه مردمان روستاهای اطراف خواهند مرد. او گفت به زودی من می میرم و همه شما را با خود به این مرداب خواهم کشید. اهالی روستاهای مانچاک می گویند او ساحره بود. به دلیل جادوهایی که انجام می داد به مرور زمان تنها و تنها تر شد. اما کسی از طینت و درونش و صحت این موضوع مطمئن نیست. قبل از این که جولیا بمیرد، شنیده میشد که مدام این جمله را با خود زمزمه میکند:
روزی من خواهم مرد و تمامی شما را هم با خود به گور خواهم برد.
در نهایت همین پیشگویی (یا نفرین) وی به حقیقت پیوست. درست همان لحظه که مردم جنازه جولیا را به خاک میسپردند صدای هولناک طوفانی را شنیدند. طوفانی عظیم که ناگهان ایجاد شد و تمامی افراد روستا را که برای خاک سپاری جمع شده بودند همچون کودکانی در آغوش گرفت. تمامی مردم مردند و پیشگویی و نفرین جولیا به حقیقت پیوست.
گور دسته جمعی در مرداب مانچاک
او تمام اهالی روستا را همراه خود به گور افکند. به دلیل این که به صورت ناگهانی عده زیادی کشته شده بودند و تعداد جنازه ها بسیار زیاد بود همه جسد ها بدون هیچ مراسم و تشریفاتی در یک گور دسته جمعی داخل مرداب مانچاک به خاک سپرده شدند. گفته شده که برخی اجساد مردگان هنوز هم در میان لجنزار مرداب مانچاک وجود دارند. نفرین شبح سفید باعث شد تا آب پشت پل مانچاک که یکی از بزرگ ترین پل های دنیا است، جمع شود. به یک باره سیلی شدید جاری شده و همه ی اهالی روستاها را بکشد. اکنون هم به دلیل غرق شدن آن ها در لجن و گل در اطراف و داخل این مرداب جسد مردگان پیدا می شود. از مهم ترین دلایل هولناک بودن این مرداب است.
گرگ نماها
قطع به یقین داستان ها و افسانه های زیادی را در ارتباط با گرگ نماها شنیده اید. پس جای تعجب ندارد که بگوییم یکی از افسانه های دیگر در ارتباط با مرداب مانچاک گرگ نماها هستند. گفته میشود یکی از مناطق شکار برای گرگ نماها مرداب مانچاک است. مرداب مانچاک منطقه شکار گرگ نما است. افسانه های گفته شده در مورد گرگ نماها و حضورشان در مرداب مانچاک بسیار زیاد است. اما یکی از این مشخصات در خصوص گرگ نماهای مرداب، جانوری به قامت 10 فوت، پر مو با بدن انسان و با سر گرگ یا سگ یا اغلب با خزی سفید رنگ و چشمان سرخ براق است که در بوتهها و زمینهای مرداب پرسه میزند.
از دیگر داستان های مربوط به گرگ نماها می توان به موجودی شبح مانند اشاره کرد. هر زمان بخواهد حضور پیدا می کند و غیب می شود. گفته میشود که گرگ نماها میتوانند به جلو و عقب تغییر وضعیت دهند. به شکلهای مختلف دیگری غیر از گرگ نیز درآیند. داستان گرگ نما اشکال گوناگونی دارد. یکی از شایعترین گفته ها در مورد گرگ نماهای مرداب این است که ظرف مدت 101 روز باید این نفرین به فرد دیگری منتقل گردد و حالت گرگ نما را به خود بگیرد. این فرآیند انتقال یا با حمله وحشیانه و یا در نوعی دیگر با خیره شدن به چشمها صورت میگیرد.
تفریحات گردشگران در مرداب مانچاک
در این امر که این مرداب مکانی مخوف و ترسناک است شکی نیست. اما گفتنی است که سالانه افراد زیادی قصد عزیمت به این مرداب را می کنند. علی رغم مرداب و افسانه های ترسناکش تفریحاتی در این مرداب صورت می گیرد. همانند تورهای کشتیرانی، کایاک سواری، تماشای حیوانات مرداب، کمپ زدن در مرداب، بازدید از خانه جولیا براون و لذت بردن از سکوت و آرامش آن از جمله فعالیتهایی است که گردشگران مرداب میتوانند انجام دهند.
اغلب افراد می گویند که مرداب مانچاک دارای ارواح و اجساد سرگردانی است که در شب هنگام، از درون این مرداب صداهای مخوفی شنیده می شود. همچنین گردشگرانی که به این مکان رفته اند می گویند موجودی مانند انسان با قدی بلند و چشمانی براق در این مرداب پرسه می زند. به هر حال هر چه که باشد رفتن به این مرداب تجربه ای جالب هرچند ترسناک را برای افراد رقم خواهد زد. بسیاری از گردشگران که به این مرداب رفته اند معتقدند که اگر دسته جمعی به تماشای این مرداب بروند ترس کمتری را تجربه خواهند کرد. بنابراین اگر مشکل قلبی ندارید کوله بار سفرتان ببندید. به یکی از مرداب های ترسناک در دنیا بروید.